باز هم تصمیم گرفتم بروم ودر یک هنر دیگر سرک بکشم... نمی دانم چه ربطی به رفاقت دارد واقعاً، اسمش هم ظاهراً ایرانی نیست و از آن طرف آب ها آمده: «دستبند دوستی»1
بارها دیده بودم و چند بار هم رفته بودم تو سایت ها، ظاهرش نشان می داد که نباید کار سختی باشد. پایان امتحان و نیاز به یک تفریح، دیشب مرا مصمم نشاند پای همین لب تاب... و نهایتش، همین امشب تبدیل شد به دو فقره بافت...
سمت چپ، دستبند باریکی است که برای تمرین و شروع انتخابش کردم و دوم بند ساعتی که مدت ها بود دلم می خواست برای این ساعت، یک بند درست کنم. بندی که بتوان با هر لباسی دست کرد.
و این هم نتیجه کار...
عکس نوشت: قطعا هنوز سراغ درست کردن ساعت و انگشتر و کلا بدلیجات نرفتم. (هنوز... شاید وقتی دیگر:) ).
ست انگشتر وساعت را از یک مغازه ابتیاع کردم. بند ساعت پارچه ای بود و فوق العاده ناهمگون. اولین کار، دوختن یک بند پارچه ای دیگر بود از یاقیمانده چادر نمازها... مشکلم با آن بند، اول، سفید بودن زمینه اش بود؛ دوم چون پارچه گل های ریز آبی سبز داشت، دیگر نمی شد با هر لباسی دست کرد. :|
1- معادل انگلیسی اش می شود: Friendship bracelet؛ اول فقط فارسی جستجو کردم. مدل ها، بد نبود. اما با سرچ انگلیسی به مجموع عظیمی از مدل ها وبافت ها رسیدم که... نمونه:
سایت اول، 1462ص، هر ص 20طرح، و سایت دوم، 894 ص، هر ص، 20 طرح. البته تکراری هم دارد، اما رسماً سرگیجه گرفتم از این همه طرح... ضمن اینکه تعداد رنگ و نخ کار را هم مشخص کرده.
نکته مهم این است که این کار اگر گفتید از کجا آمده؟! سرخپوستان... (برخلاف آنچه در کتب تاریخی به خوردمان دادند که سرخپوستان، نوعی از زردپوستان هستند) ساکنین اصلی قاره امریکا که مهاجرین اروپایی، بعد از رسیدن به قاره آمریکا، قتل عامی گسترده ای نسبت به آنان انجام دادند. اکنون سرخپوستان در آمریکا، با همان تیپ و شمایل زندگی می کنند. :)
ادامه مطلب، توضیحات کاربردی و طولانی است برای کسی که می خواهد برود دنبال این کار...
2- کار راحتی است، اما متأسفانه در مدل بافت، هیچ سایت یا وبلاگی، دقیق آموزش نداده بود. نکته مهم این است که این کار 4 مدل گره دارد. و هر گره، در واقع از دو گره تشکیل شده که گره اول برای محکم کردن کار وگره دوم است که روی کار دیده می شود. سرچ که بزنید، این نمونه گره ها می آید:قلق کار: ابتدا، گره اول را بزنید و محکم کنید و بعد گره دوم. اول کار، می خواستم دوتا گره را با هم بزنم، مطابق تصویر، اما کار شل شد. چون در وسط نخ، گره ها سفت می شد.
3- نکته بعد این است که در نقشه ها، ترجیح این است که ردیف، ردیف بافته نشود، بلکه هر نخ، به تعدادی که باید گره بخورد، گره بزنیم وبعد برویم سراغ نخ بعد. مثلا در همین بند ساعتی که بافتم، ضلع بالای لوزی را رنگ به رنگ از بیرون به داخل کامل می کردم. یعنی اول قهوه ای، سبز، آبی، صورتی، زرد و بعد از اتمام زرد، دوباره صورتی و... تا لوزی کامل شود.اینجوری کمتر نخ ها به هم گره می خورد و کار سریع تر بالا می رود. ضمن اینکه سریع تر نقشه حفظ می شود.
4- یک سری از نخ ها در کار جابجا می شوند. یعنی گاهی زیر کارند و گاهی روی کار، اما معمولاً در هر کار، بستگی به نقشه وطرح، چند تا نخ هست که فقط نخ زیرند، یعنی سایر نخ ها، رویشان گره می خورند. این نخ ها، معمولاً آخر کار خیلی زیاد می آیند.
5- شاید کمی با تمرین و ممارست ـ علی الحساب مجالش نیست. :)ـ سرعت کارم بیشتر شود، اما به نظرم کار به صرفه ای نیست. یعنی آنقدر که وقت و انرژی می گیرد، ارزشش را نشان نمی دهد. اگر قرار است ادم پول دربیاورد، بنده این کار را ترجیح نمی دهم برای پول درآوردن و برای تفنن خوب است. البته اضافه می شود که می دانسد چرا اینقدر دستبند دوستی زیاد است و ارزان؟! چون معمولاً دستبند را به اندازه ای می بافند که فقط روی دست قرار می گیرد... نه کل مچ دست. هر چند به نظرم کامل بودنش، زیباتر است و البته وقت گیر تر...
6- البته به نظرم علی الحساب هنری است که مادرهای بچه دار هم می توانند سراغش بروند. چون با هیچ وسیله ای که ممکن است به بچه آسیب برساند، سروکار ندارد. فقط نخ است وصرفا با گره زدن، کار بالا می رود. سوزن، قیچی، چسب، میل بافتنی، میل قلاب بافی و... را در طول کار لازم نیست. برای اطمینان هم می شود سر کار را نه با سنجاق قفلی، بلکه با گیره وصل کرد. اصلاً چسب زد.
7- خنده دارترین نکته ای که در بافت دستبند به آن رسیدم، چگونگی نگه داشتن کار بود. پیشنهاد های مختلفی دیدم، از چسب زدن به میز، تا گذاشتن در تخته شاسی و... اول روی میز پسبانده بودم، کمرم را داغون کرد، رفت. بعد...
آدم به یکجا تکیه بدهد (روی سطح صاف منظورم است، نه نشستن روی صندلی.) پاهایش را زانو کند به سمت خودش، با سنجاق قفلی، کار را به زانوی شلوار وصل کند. هم گردن و کمر سالم می ماند و هم کار انجام می شود. :)
8- اینکه طول هر نخ برای دستبند معمولی چقدر باید باشد، بستگی به طرح دارد. اما هر چه تعداد نخ ها بیشتر شود، چون کار عریض تر می شود، باید طول هر نخ بیشتر باشد.
9- بند ساعت، قاعدتاً بلندتر از دستبند است.
10- برای ابتدا و انتها کار هنوز به نتیجه نرسیدم. ساده ترین روش، بافتن دو طرف دستبند است که بتوان بهم گره زد. از دیگر روشها:
- اول کار، یک سر را با همین گره ها، شبیه جادکمه بکنیم سردیگر را مروارید بزنیم. البته بیشتر برای بند ساعت کاربرد دارد.
- زنجیرهای دستبند بدل هم خوب است.
11- نکته بعدی، برای اطمینان از اینکه انتها محکم است، لاک بی رنگ زدم . :) (نمی دانم در شستشو چه اتفاقی می افتد، اما علی الحساب خوب است. نهایتا بعد هر بار شستشو که 6 ماه یکدفعه است، دوباره لاک می زنم.)
12- فعلاً نکته فنی دیگری، به ذهنم نمی رسد. اینها را نوشتم که اگر احیاناً کسی با سرچ گوگل به اینجا رسید یا کسی خواست برود سراغ این کار، شاید این توضیحات، به دردش بخورد. اگر کسی سوالی داشت، درخدمتم.