
بسمالله
این روزها دنبال فیلم و سریالهای زبان اصلی میگردم، البته فیلم و سریالهایی که کمتر خشونت ضد و خورد در آن باشد. فیلم های علمی ـ تخیلی هم به مذاقم خوش نمی آید. در گشت و گذارها به سریال This is us، تولید شبکه NBC آمریکا رسیدم؛ که تا بحال در دوفصل ۱۸ قسمتیساخته شده است. یک زندگی کاملاً آمریکایی با همه المانها و خرده فرهنگهای جامعه آمریکا +عشق، محبت، وفاداری، غیرت و نوعدوستی است؛ که البته بعد از +اش، بیشتر جزو خیالات و تخیلات نویسنده است و مصادیقش در جامعه آمریکا زیر دهدرصد است.
در جامعه بیبند و بار امریکا، آنقدر روابط دور و ضعیف است که دایی و عمو را uncle ، خاله و عمه را aunt و همه نسبتهای دوم شامل دخترخاله، پسرخاله، پسر دایی، دختر دایی، دخترعمو، پسرعمو، دخترعمه و پسرعمه تحت نام cousin قرار میگیرد. (به نظرم این گونه نامیدن، فقط نشان عدم ارتباط و علقه است.) حتی دیگر مفاهیمی چون پدر، مادر و فرزند مفهومش را از دست داده است. آن وقت در قرن ۲۱، کارگردان امریکایی سعی دارد در عین عادی جلوهدادن تمام فرهنگها و ضدفرهنگها، مثل قمار، دزدی، روابط نامشروع، حاملگیهای نامشروع، دوستی دختر و پسر، نوشیدنیهای الکلی، خوانندگی زنان درکافهها، سوزاندن اجساد و... عشق، محبت، نوعدوستی را در فیلم به نمایش بگذارد. خانوادهای که بر مبنای عشق بنا میشود. با پایه محبت بالا میرود. نوعدوستی سفیدها آن هم نسبت به سیاهپوستان، بینظیر است. (آن هم در جامعهای که پلیسها سیاهان را مورد خشونت فیزیکی قرار داده و حتی به راحتی میکشند.) وفاداری و عشقورزی زن و شوهر نسبت به هم نمونه است. حتی فکر طلاق را هم نمیکنند. دوست صمیمیِ پدر خانواده، چند سال بعد از مرگ پدر، با مادر ازدواج میکند. اما قبل از ازدواج با او، هیچ محبتی نسبت به او نداشته چه اینکه معتقد بوده تا زمان زندهبودن جک (پدرخانواده)، او با همسرش ربکا (مادرخانواده) مکمل هم و یکی بودند و قابل تمایز و تشخیص از هم نبودند.
در جامعهای که حتی به زور بچهدار میشوند، خانوادهای سفیدپوست با از دست دادن یکی از سهقلوهایشان، کودک سیاهی را با اصرار و پیگیری فراوان و علیرغم مخالف قاضی سیاه پوست، به فرزندی میپذیرند.
*
پ.ن:
1- بعد از دیدن نصفه و نیمه یکی از تیزرهای سریال، فهمیدم سانسور چه نعمتی است. (واقعا بدون سانسورش، ارزش دیدن ندارد.)
2- چندسال قبل، آن زمان که در فصلنامه زنان کار می کردم، مقالهای در مجله به چاپ رسید که برآیند پایان نامهای بود درباره «روابط خانوادگی در سینمای ده ساله ایران»، مولف با بررسی ثانیه به ثانیه فیلم پرفروش اول هر سال، به آمار نگران کنندهای رسید. از مجموع دوازده فیلم بررسیشده، فقط به اندازه چند دقیقه، روابط مسالمتآمیز و آرامی را بین زوجین نشان میدهد و در سایر فیلمها، حتی یک ثانیه، خبری از روابط عاطفی بین زوجین نیست!
3- پیرو نکته دوم، میدانم آمار طلاق هر روز نگران کننده تر می شود؛ اما لااقل نصف جامعه ما (یک پله پایین تر می آیم) یک چهارم متاهلین جامعه ما، در صلح و صفا زندگی می کنند. محبت، وفاداری و عشق میان آنها موج می زند. اما کارگردانان، فقط در همان نیمه تاریک دنبال سوژه هستند.
4- آنقدر زندگی جک و ربکا، ایرانی است، که خندهام می گیرد. مادر، تمام مشغلهها و دلمشغولیهایش را برای زندگی تعطیل میکند. پدر فقط برای سه فرزندانش، تلاش می کند.
5- سوزاندن اجساد، فرهنگی است که متاسفانه سیاستمداران امریکایی، با جدیت دنبال گسترش و توسعه آن هستند. تبلیغات در این حوزه، بیداد می کند. امیدوارم خاکسترش به کشور ما نرسد...